تا وقتیکه صدای جیک جیک گنجشکارو بشنوم
میدونی امشب چقدر سعی کردم بخوابم؟ بخوابم تا ذهنم آروم بشه حداقل برای چندیاعت
بخوابم تا صبح بگم، دیدی گذشت دیروز؟ اما الان برای من دیروز کش اومده. چون شب نخوابیدم.. هرچند اثرش کمرنگتر شده برام
راستش اگر این چیزا قبلا برام اتفاق میوفتادن، مینشستم خبلی گریه میکردم
خوابگاه محل گاهه
نمیخوام بگم دخترا فلانن.. چون پسرا هم میتونن فلان باشن
ولی میفهمی چقدر سعی کردم خودمو با پیچیدن دستام دور کمر و شونه هام، مثلا بغل کنم؟
میدونی با بابابزرگ و مادر و بیبی و آقا هم حتی درددل کردم؟ .اصلا همینجوری که یه پرده کشیدم دور تختمو کسی نمیتونه ببینه منو که اشکام الان سر خوردن، کسی هم نمیتونه قلبمو ببینه که چجوری ترک برداشتهوا داره روشن میشه
یکم گلوم متورم شد از یه بغض ناگهانی
هنر به تخم گرفتن رو میخوامش
هنر اینکه خب به تخمم... تو هر گوهی خوردی، نوش جونت. اصلا بیا بیشتر بخور
عزیزم... عزیزم عزیزم...
نمیدونم چه حکمتیه؟
دلم آرامش میخواد. دلم میخواس من اتاقم عوض میشد. دلم میخواس از همون اول اینجا نمیبودم
تو.... تو بهم پیام میدی - (:
.
شاید باورت نشه
اما منم آدمم و آدما کاسههای صبرشون یهو لبریز میشه
حتی شاید گریه کردن تو بغل مامان آرومم کنه اما انقدر نگرانم میشه و فکرش همهجا میره و غصهمو میخوره، که بغل آروممو برای اشک ریختنمم از دست میدم