مِه

آره تقریبا

۰۴
خرداد

همیشه بعد از یه فروپاشی عمیق و حس خواستار تموم شدن بلند میشم و میام اینجا رو چک میکنم

شاید چون اینجا برای معنای طی شدن یه زندگیه واقعیه 

شبیه "رونده"بودنه 

خیلی پیوسته و آروم... یه جوری که خودت متوجه نشی الان چند ساله که گذشته 

مثه حرکت ابرا شاید 

آره دلم خواست برگردم و آرشیومو ببینم 

  • ۰۴ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۳۵
  • ۲۹ نمایش

بلندی

۲۰
ارديبهشت

حالم با خودم خوب نیست. به خودم حمله می‌کنم، از خودم خوشم نمیاد. بی‌خودی آزار می‌رسونم به خودم. ریز میشم و عیب‌ از خودم می‌کشم بیرون و می‌ذارم جلو چشمم. انقدر خودمو اذیت می‌کنم که گریه‌م می‌گیره.. 

  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۸:۵۲
  • ۱۶ نمایش

راستش منم دلم خواست. شاید کم اما خواست.

  • ۰ نظر
  • ۱۲ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۳۳
  • ۳۹ نمایش

آخه دختر خوب

۰۷
فروردين

مگه بچه بازیه؟ 

.

از درد بدی جون سالم به در بردم 

.

تقصیر کافی‌میته 

.

یخمه 

.

_با خودم فکر می‌کنم.. 

+خب نکن 

 

اوهوم

  • ۰ نظر
  • ۰۷ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۵۲
  • ۳۴ نمایش

اگر بیدارید :)

۰۴
فروردين

می‌تونید ازم سوال بپرسید 

چیزایی که دلتون میخواد از من بدونید

یا چیزایی که دلتون میخواد بهم بگید

در مورد خودتون یا خودم

ناشناس هم موجوده :)

  • ۰ نظر
  • ۰۴ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۲۴
  • ۴۶ نمایش

آها

۲۵
اسفند

تو دوران پی ام اس بیشتر از قبل در طول روز ترس دارم

همش میترسم مثلا یه چیزی بشه، منو مقصر بدونن باهام جر و بحث کنن

یه کاری کنن من اشکم در بیاد 

من ببرم از زندگی 

اینارو خیلی خیلی شدید من تجربه میکنم

و برمیگرده به اینکه من خانواده‌م جوری باهام برخورد کردن که خودم خودمو همش زیر ذره بین بگیرم که نکنه فلان رفتارم حتی حتی یه جایی لبخند زدنم، اشتباه باشه و باهام برخورد کنن

سر ساده‌ترین چیزا..

من همش باید اشتباه نمیکردم

و درست چیزی بود که خانواده‌م تعیین میکرد

هرچند دیگه با درست‌هاشون راه نیومدم، قبلا هم نمیومدم 

ولی خب همیشه ی خدا ترسش تو جونمه

همش انگار من مقصرم من کار بدی کردم که میخوان باهام برخورد جدی کنن!! که بعدش من باید دوباره تکه تکه قلبمو به هم بچسبونم، دوباره باید انرژی زیادی بذارم تا برگردم و دوباره و..

 فکر کن در طول روز همممششششش این فکرو داری. حالا نه فقط با خانواده‌ت.. با همه! انگار هیشکی نمیفهمه من چقدر دارم ملاحظه میکنم،  من چقدر دارم سکوت میکنم.. فقط بقیه.. صبرشون لبریزه. خسته‌ن. حالشون بده. عصبی‌ن. حق دارن ..‌ 

به تخمم البته 

اینجا.. واقعا دیگه مهم نیست کی.. من از ته دلم ازش می‌برم وقتی دیگه فرصتاش بسوزه

  • ۰ نظر
  • ۲۵ اسفند ۰۲ ، ۰۴:۳۳
  • ۴۸ نمایش

زندگی شخصی

۲۴
اسفند

بعضی وقتا همه‌چی برام معنای خودشو از دست میده. نمیدونم شایدم همیشه همین بوده. فقط بعضی چیزا منو نگه میدارن مثه لبخند مثه آرزوهای عزیزانم مثه...؟ نمیدونم. شاید همشون بقیه هستن. حتی آرزوهای خودمم لبخند دیگران و حال خوبشون بوده.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۲۷
  • ۳۲ نمایش

گچ

۱۹
اسفند

یه چیزی تو دلم گیر کرده میخوام بگمش، گفتنی نیست 

اگر بگمش، شنیدنی نیست 

اگر بشنوی، فهمیدنی نیست 

اگر بفهمیش، برای تو خنده‌ داره

اگر بخندی، گریه‌م میگیره 

اگر گریه کنم، بیشتر میخندی

اگر بیشتر بخندی، دلم سنگین میشه

اگر دلم سنگین شد، باهات قهر میکنم

اگر قهر بکنم، نمیتونی متوجه بشی 

اگر متوجه بشی باهات قهرم، برات مهم نیست 

  • ۰ نظر
  • ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۵۰
  • ۳۲ نمایش

آدمای منطقی

۱۲
اسفند

حتی وقتی انتخاب کردم، منطقی نبودم.. نه. نبودم 

من خیلی زود با جو تغییر میکنم 

حالا میخوام بدون اینکه لبامو از هم باز کنم، بگم چی شده و هیشکی نگه باید این کارو میکردی، باید اون کارو میکردی‌.. چرا اینجوری کردی؟ واسه چی؟

  • ۰ نظر
  • ۱۲ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۰۹
  • ۴۲ نمایش

بنویسد برام تا بخونم:)

از خودتون از هرچی که تو سرتونه از زندگی و روزاتونو دغدغه‌هاو خوشالیاتون

و منتظر جواب منم نباشید :)) فقط دلم میخواد بخونمتون:) 

  • ۰ نظر
  • ۱۰ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۱۵
  • ۶۵ نمایش