مِه

چه میدونم

جمعه, ۷ دی ۱۴۰۳، ۱۱:۴۴ ق.ظ

کز کردم یه گوشه تو اتاق. ازینکه می‌خوام برم، نمی‌دونم خوشحالم یا ناراحت اما یه حس و تفکری خارج ازین دو کلمه هست. من برای درس خوندن و زندگی با خانواده‌م خیلی بزرگ شدم. از سنم گذشته اصلا انگار... می‌دونید؟ نمی‌تونم کنار بعضیا خودم باشم، حالم خوب باشه، انقدر فکر نکنم، انقدر خودخوری نکنم... نمی‌شه بحث نباشه تو خونه‌. می‌خوام باقی عمرمو با آرامش بگذرونم. من فکر نمی‌کنم که عمر درازی داشته‌باشم.. دوست دارم تو این زندگی موقتی که دارم، خوب باشم، مهربون باشم، تمام محبتمو از اعماق وجودم نثار یارم کنم، موفق باشم، لبخند بزنم، مسافرت برم، شغل داشته‌باشم، بچه داشته باشم، با بچه‌م برنامه کودک ببینم، برای خانواده‌ی خوده خودم دسر و غذا درست کنم.. خوب باشم تا پایه‌های خونه‌م محکم باشه. حال زن تو خونه خیلی مهمه‌. دستاش می‌تونه نوافن برای سردرد همسرش باشه. اینا صرفا تفکرات منه...

  • ۰۳/۱۰/۰۷
  • ۶۴ نمایش

نظرات (۳)

  • هیپنو تیک
  • باهات موافقم .....

     

    البته ادم باید سعی کنه تو هر شرایطی خوب و با اخلاق باشه

    ولی الزامی نیست که ۲۴ ساعته تو اون شرایط خودش رو نگه داره

    پاسخ:
    منم با تو یکجورایی موافقم :)

    معنی اسمت یعنی چی؟:)

    دلم می خواد برم یه جای دور. 

    پاسخ:
    منم.
  • جنتلمن ..
  • ان‌شاءالله تفکراتتون تا آخر عمرتون مستدام

    پاسخ:
    مرسی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">