به یاد ندارم
انگار یه عمر از اون لحظههایی که لبخند زدم، از اون لحظههای یهویی دیدن و مواظب بودن که کسی منو نبینه، لحظههایی که قلبمو تو دهنم حس میکردم که میزنه و الانه که دهنمو باز کنمو بزنه بیرون؛ داره میگذره
دوست داری بنویسی تا یادت بمونه دقیقا؟ آخه تو تاریخ.هارو فراموش میکنی. دیگه چیارو از یاد میبری؟
+همهچیو جز خودت
دلم قهوه میخواد، همون مدلی که صبح یادم دادی
دلم تنگ و ریزه احتمالا مثه اعصابم که یه فسقلی ازش مونده
زود بههم میریزم، زود تپش قلب میگیرم. اشتهام کم و زیاده. معدهم یهو دردش میاد.
عوض میشه همهچی با تو. بیا پاتو بذار اینورتر.. بهم فرصت زندگی کردن بده، بهم فرصت تغییر کردن و عوض کردن رو بده. بذار شاخ و برگ بزنم، بذار خزون شم و خاطرات بدمو بریزم پایین زیر پاهات و لهشون کنم
میرم زود زود... بوق بوق
دور دور... دور میشم از آدمای سیاه و خاکستری
دلمو دلمو دلمو... دلمو میدم دو دستی به خودت، همه سندشو. همه سندش میشه شیش دنگ؟ هرچی... همهشو میدمت
یه چیزای کوچولو رو برای خودم نگه میدارم
مثه اینجا
بهم شور میدی، جرئت میدی... جرئت اینکه جلو بابام حرف بزنم. جرئت اینکه بگم نه، بگم آره. پاشم برم. داد بزنم، عصبی شم. بهم شور میدی، که برای تو آماده شم بهت نگاه کنم...
دلم دلم دلم دلم... هزاربار دلم...
دلمو و این هزار و یکمیش هم تویی
کاش ابراز دلتنگیم فراتر از کلمات بره
بره تو فضا
از پنجره اتاقت رد شه و بپیچه تو اتاقت
نفس بکشی و بره تو ریههات
برای من دوباره لبخند بزن تا بدونم زندگی پوچ نبوده. به حکمت و خدا و قسمت پی ببرم. به من نگاه کن و لبخند بزن.
آخرین چیزی که تو دفترم نوشتم، استرسم برای ندیدنت بود
حالا؟ حالا باید بنویسم برای دوباره دیدنت...
- ۰۴/۰۴/۲۵
چقدر قشنگ:)) اون کیه؟