با همهی دنیا قهر میکنی
اینجا هوا سرده
سردیش تنت رو میندازه
حالت لب و چشماتو عوض میکنه
غروب اینجا خیلی دلت میگیره
خیلی تنهایی
اونجا سردیش استخونتو آتیش میزنه
خیلی وحشیه
ولی آسمونش خیلی قشنگه
غروباش نقاشیه خداست
احساس غم غروبش گذراست و آروم
یه حسه که میاد تا تو بدونی هنوز زندهای
هربار که فکر کنم نمیشه، میگم میخوام برم یه جای دور..
اونجای دور خیلی دورتر از سرمای وحشیه تا خونهمون
اونجا اصلا همزبون نیست
هرچی جون کندی به کناره، باز جون بکنی تا بتونی بری یه جای دور که کسی دستش هم بهت نرسه
قلبت پر میشه
تو میدونی هر قدم رو به جلو، یعنی از عمرت کمتر میشه
اینجا.. اینجا که میام کارای عجیب دلم بیشتر میخواد
دیدی بعضیا از خانواده دور میشن، میرن کارای ممنوعهی خونه و خانوادهشون رو انجام میدن؟
من تو شهر دانشگام دلم کار ممنوعهای نمیکشه
اینجا اما همهچی پایهی احساساتش قویتره و محکمتره برام
من دلم باتو مشروب میخواد
دلم با تو بستنی خوردن تو پارک معلم میخواد
دلم اون برف اول صبحی و دویدن رو میخواد
دلم بغلتو میخواد بغلتو میخواد بغلتو میخواد
با تو آش دوغ میخواد
دون کردن انار برای تو رو میخواد
سیگار کشیدن با تو رو میخواد
سکس اول صبحی رو میخواد
راز داشتن بین خودمون دوتا رو میخواد..
من گفتم حس میکنم هیچجارو ندارم
راست گفتم
غریب
غریبی
غریبه؟...
- ۰۳/۰۹/۱۹
- ۱۱ نمایش