ش۸۰۰
پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۱۶ ق.ظ
دوازده شب از زیر یه درد خردکننده اومدم بیرون
نشستم تو تختم با شونههای قوز کرده، پریشونترین، کیسه آبگرمم رو گذاشتم رو دلم و پسته هارو مغز میکردمو میخوردم
خستهم
به این فکر کردم که چقدر این تن و روح درد کشیده
شاید موهای سفیدم گواه باشن...
من خیلی زود تغییر میکنم
اون درسهارو دوست داشتم؟ دوست دارم و خواهم داشت؟
و
۰۳/۰۴/۲۸