مِه

گیج خوردنا لای ریتما

دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۳۲ ب.ظ

بوق بوق 

صدای اون ماشینه که نون خشکا رو جمع می‌کنه 

ترافیک تو آفتاب ظهر و عرق لای گردن 

اون پسره رو موتور با صورت آفتاب سوخته و شاخه گل رز 

اون دختره کک مک دار رو بینی و پوست گونه‌ش که با چشاش می‌خنده 

اون پیرمرده که کمرش خم شده اما عصا نمی‌زنه

تو که خیلی کلافه به ساعت نگاه میکنی با اون کیف چرمه می‌دوی تو پیاده رو 

آدمای عطر زده‌ی شیک بالاشهری 

بوی شیرین بستنی تو اون گوشه پیاده رو 

بدو بدو ها و دوندگی‌ها برای یه شاغلِ معمولی واسه یه حقوق معمولی‌تر 

هندونه‌هایی که بابا تو تابستون میخره 

آب طالبی 

آب انبه

دوست داشتنت به میزان خفگی بر اثر خندیدن یهویی وقت خوردن هسته‌ی گیلاس 

تو تخت مچاله شدنای شبونه 

احساسِ احساساتت بین شلوغیای یه شهر بزرگ 

منتظر شام بودن، نه سوپ مرغ و ماکارونی 

تو رو نفس کشیدن وقتی خسته و کوفته برگردی خونه 

باهات خندیدن 

باهات رقصیدن 

صبح رفتنات سر کار 

شب بین بازوهات خواب رفتنا 

بغضامونو قورت دادنا 

آهنگ گوش دادنا 

ضدآفتاب نزدنا

داد زدنا تو خیابونا

یه مدل دویدنا که انگار سگ دنبالمون کرده 

همش دستتو فشار دادنا 

لای کتابات نوشتنا 

تو رو به میزان زیاد دوست داشتنا 

بین همه‌ی همه‌ی این کلافگیا 

بین تمام چیزی که حین گوش دادن به این آهنگ خواستم بنویسم 

 

  • ۰۳/۰۳/۲۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">