یه جمعهی دیگه؛
حداقل منکه خجالت میکشم یه چیزایی رو از خودم بگم! مثلا بگم از فلانی بدم میاد؛ چونکه...
به اون حسادت میکنم، چونکه...
نمیگم، چون...
؛
اینها همش منشأ درونی دارن
و این سه نقطهها، فهمیدن و درک کردنشون برای شنونده سخته
مگر اینکه طرف خودش ازین سه نقطهها تو دل و فکرش وجود داشته باشه، بفهمه منو
.
چاووشی و سیاه قلم و قهوه بعد از حمام
.
ازین گلهای روندهی ســبــز تو خونه باید باشه
.
دوست دارم از حال و احوال شما بدونم
دوست دارم کامنتهامو عمومی کنم -یکم دوست دارم
دوست دارم کانال بزنم و به اونایی آدرسشو بدم که پیششون احساس امنیت دارم. مسخرهم نمیکنن. سوال براشون پیش نمیاد. عادی و دوستانه هستن. براشون چیزی عجیب نیست...
.
چرا باید زندگی من بعد از یه آزمون شروع بشه؟ البته خب این توی ذهنم هست..
وگرنه من هیچوقت نمیخوام به چیزی محدود بشم مگر اینکه خودم اون محدودیت رو انتخاب کنم
بنابراین...؛ آره.
- ۰۲/۰۳/۱۲
- ۱۲ نمایش