مِه

به قلبم از غمت صد چاک افتاد.

سه شنبه, ۵ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۳۹ ب.ظ

امیدوارم اونقدر خشمگین نشده باشی که عقلت رو از دست داده باشی.. 

احمق ها نمیدونن چی میخوان، چرا میرن جلو، دارن میرن به چی برسن، چرا میمیرن.. 

همینها یک روزی ما رو هم به کشتن خواهند داد..

.

چقدر این شعر رو دوس دارم من

الان درست به یاد ندارمش.. 

.

امشب غرق شدم 

.

اصلا درستش این مدلی نیست 

شاید هم من درستش رو نمیدونم.. (به توان دو (میدونم بعدا یادم میره))

.

او خوب نیست. نمیدونم براش چیکار کنم. گاها آدم به تنهایی نیاز داره. شاید کاری که میتونم براش انجام بدم اینه که بذارم بمونه تو تنهایی.. 

.

در امتداد همون غرق شدن.. 

فدای سرم.. 

من یه حسود خودخواه کینه ای هستم..

یکی از انگیزه هام اینه که یک روز برم جایی و تا میتونم این حس رو بهت بدم که تو هم یک روز جای من باشی ببینی جای من بودن چه حسی داره

.

فردا تنها میشم 

.

امشب چیزهای عجیبی درخواست کردم!! پروردگارا :))


الان حس کردم چقدر نسبت به دو نقطه و سه نقطه حساس شدم. مثل همین حساسیتم نسبت به مرطوب کننده نزدن و دست به کاغذ زدن. به هر دو اگر فکر کنم، باعث میشه سرم درد بگیره! 

  • ۰۱/۰۷/۰۵
  • ۳۴ نمایش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">