تو دوران پی ام اس بیشتر از قبل در طول روز ترس دارم
همش میترسم مثلا یه چیزی بشه، منو مقصر بدونن باهام جر و بحث کنن
یه کاری کنن من اشکم در بیاد
من ببرم از زندگی
اینارو خیلی خیلی شدید من تجربه میکنم
و برمیگرده به اینکه من خانوادهم جوری باهام برخورد کردن که خودم خودمو همش زیر ذره بین بگیرم که نکنه فلان رفتارم حتی حتی یه جایی لبخند زدنم، اشتباه باشه و باهام برخورد کنن
سر سادهترین چیزا..
من همش باید اشتباه نمیکردم
و درست چیزی بود که خانوادهم تعیین میکرد
هرچند دیگه با درستهاشون راه نیومدم، قبلا هم نمیومدم
ولی خب همیشه ی خدا ترسش تو جونمه
همش انگار من مقصرم من کار بدی کردم که میخوان باهام برخورد جدی کنن!! که بعدش من باید دوباره تکه تکه قلبمو به هم بچسبونم، دوباره باید انرژی زیادی بذارم تا برگردم و دوباره و..
فکر کن در طول روز همممششششش این فکرو داری. حالا نه فقط با خانوادهت.. با همه! انگار هیشکی نمیفهمه من چقدر دارم ملاحظه میکنم، من چقدر دارم سکوت میکنم.. فقط بقیه.. صبرشون لبریزه. خستهن. حالشون بده. عصبین. حق دارن ..
به تخمم البته
اینجا.. واقعا دیگه مهم نیست کی.. من از ته دلم ازش میبرم وقتی دیگه فرصتاش بسوزه