مِه

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

یک چیزهایی از تهوع سارتر به یادم مونده

مثلا: دچارش شدم، امروز ...فلان ساعت در روز... دچارش شدم، دوباره دچار تهوع شدم. اینبار شدید تر از قبل.

.

دچارش شدم، چند روزی هست که پر رنگ تر شده. دوست ندارم کاری کنم، دوست دارم برام کاری کنند... خیال میکنم خیلی هم زیادم بوده این همه زیستن.

۲۷ مرداد ۰۱ ، ۱۵:۳۷

شاید باورتون نشه 

ولی یه زخمی چیزی میمونه براتون 

اون لحظه شاید زیاد غصه بخورید، شاید هم گیرنده های حسی و درد و غم و ایناتون مث من دیر فعال شه؛ فرداش بفهمید زخم شده بعد غصه بخورید 

ولی هی که میگذره 

اون زخمه جاش میمونه ها 

ولی دیگه اونجوری غصه نمیخورید. 

شاید کمتر غصه بخورید 

شایدم دیگه اصلا غصه اش رو نخورید 

الان من تو مرحله کمتر غصه خوردنم. خیلی کم. خیلی خیلی کم. 

۲۴ مرداد ۰۱ ، ۱۴:۵۹

امشب، غمگین گذشت. بقیه اش رو به خواب میگذرونم تا طلوع آفتاب. 

۱۹ مرداد ۰۱ ، ۰۲:۴۷