سفید
کاش میشد کلامی نگفت ولی فهمیده شد. و هر چیزی که پشت اون فهم میاد، غیر کلامی بود. مثله بغل. مثله یه لیوان آب خنک. مثله بیرون رفتن. مثله چیپس خوردن. مثله یه هدیه کوچیک. مثله بودن.
- ۰ نظر
- ۲۶ شهریور ۰۰ ، ۰۲:۱۶
- ۵۹ نمایش
کاش میشد کلامی نگفت ولی فهمیده شد. و هر چیزی که پشت اون فهم میاد، غیر کلامی بود. مثله بغل. مثله یه لیوان آب خنک. مثله بیرون رفتن. مثله چیپس خوردن. مثله یه هدیه کوچیک. مثله بودن.
اونجاهایی که وجودم با تک تک سلولاش علیه من قیام میکنن و چیزیو میخوان از من که نمیتونم الان براشون فراهم کنم و بهشون پاسخ بدم، من دقیقا با چی جلوشون می ایستم که اینجوری سرکوب و خاموششون میکنم..؟
میشه لطفا از آسمونتون برام عکس بگیرید بفرستید؟
صبح زود، غروب یا شب... هر وقت که به دل خودتون نشست و اگر دوست داشتید بنویسد اسم شهر یا استانتون رو + ساعتی که این عکس رو گرفتید...
مرسی کلی خلاصه :)
تهران_ ۰۰/۶/۸
بوشهر_ ۰۰/۶/۸ ساعتِ ۱۹
خراسان رضوی
۰۰/۶/۹ ساعتِ ۱۸
کازرون
چقدر الکی تعصب نادری رو کشیدم از مهد کودک تا حالا که ۱۹ سالمه!
نگو که نادی بوده
ولی من بعضی وقتا یه چیزایی از گذشته یادم میان، آقا ملده میشم از خنده :)))
از خودم خندم میگیره که چجوری تونستم فلان حرفو بزنم، فلان کارو انجام بدم و...
یعنی یه وقتایی خجالتم میکشما
با خودم میگم ای کاش مثلاً فقط خودم اوج نابودیامو به یاد داشته باشمو فلان رفتار و حرف و کارمو اونا فراموش کرده باشن :)))